سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ
آبیته...!
 

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...


[ یکشنبه 91/3/14 ] [ 6:17 عصر ] [ bluegirl7 ]

حتی زمانی که میزان محبوبیت فعلی اش را کسب نکرده بود هم رابطه ی خوبی با هواداران داشت.
به راپبدوین که رفت بعد از مدتی مصدوم شد.شاید بتوان گفت جدی ترین مصدومیت دوران بازیگری اش به سراغش آمده بود.آن موقع هواداران جویای حالش بودند و انگار پیش بینی می کردند که مجیدی جوان روزی برایشان کاپیتان فرهاد می شود.
به امارات رفت.قبل تر که جوان بود در همان یک دفعه ای که کشاورز را به مقصد بهمن ترک کرد سختی را تجربه کرده بود.آنقدر سختی کشید که بالاخره حجازی او را دید تا در نهایت به استقلال پیوست.این بار هم باید سختی می کشید و در امارات خود را نشان می داد.
گذشت و گذشت تا در الوصل و الاهلی اوج گرفت و با العین هم فهرمانی آسیا را تجربه کرد.
به امارات که می رفتی دیوار ها را می دیدی که دیگر جای خالی نداشت زیرا پوسترهای او بر دیواره ها تکیه زده بودند.
نمی دانم محبوبیتش در آن سوی خلیج فارس بیشتر بود و یا در ایران.اما هر چه که بود ماندن را به بازگشت ترجیح داد تا زمانی که محبوبیت خود را در میان شیوخ اماراتی و مدیران النصر در خطر دید و به استقلال بازگشت.
باز هم منجی اش ناصرخان حجازی او را به استقلال آورد.آرام آرام به محبوبیتی دست یافت که کمتر کسی دست می یابد.آبی و قرمز نداشت.همه او را دوست می داشتند.آبی ها تیمشان را با نام او معرفی می کردند.
به زمان حال که نزدیک تر شویم باید بگوییم کاپیتان گلزن استقلال نیم فصل خارق العاده ای را سپری کرد.آبی ها برای او در دلشان خانه ای محکم ساخته بودند که بعد از هربازی به طوافش مشغول می شدند.
اما حال او دیگر در کنارمان نیست.
برخلاف سال های اخیر،سیزدهم خرداد را با جامه ای غیر از پیراهن آبی استقلال جشن می گیرد.
نمی دانم او هم این روزها به یاد ما هست یا نه اما هرچه که باشد استقلالی جماعت سپاسگزار هر آن کس است که وقتی در زمین برای استقلال بازی می کند از جان مایه بگذارد.
فرهادجان تو را این بار نه برای تعصب بلکه برای هیچ چیز دوست داریم.
تولدت را به خاطر خودت و به خاطر زحماتی که با پیراهن تیممان کشیده ای تبریک می گوییم تا باشد درس وفاداری را از هوادار آبی بیاموزی.
این هوادار ارزش آن را دارد که برای یک بار هم که شده با شفاف سازی برایش بگویی که چرا محبوبیت خود را خدشه دار کردی و رفتی.
درهر حال روز ها گذشت و ما از صدر جدول لیگ و تو از صدر لیست محبوبان دسته ای از استقلالی ها به پایین آمدی اما بدان فارغ از حواشی و حرف های فوتبالی تولدت را تبریک می گوییم.
تیام های زیادی منتظرت هستند.اگر برگردی اینجا برایت غوغاخانه ای می شود و اگر هم نیایی بدان که این هوادار نمک نشناس نیست و حتی به یکباره جدایی از استقلال،تغییر مقصد از امارات به قطر و یا هر دلیل دیگری باعث نمی شود که سیزده خرداد را به دست فراموشی بسپاریم.

سخن کوتاه فقط آنکه تولدت مبارک.


[ شنبه 91/3/13 ] [ 7:0 عصر ] [ bluegirl7 ]

فرهاد مجیدی که از ابتدای مسابقه پرسپولیس مورد هتاکی هواداران پرسپولیس قرار گرفت؛ یک انتقام شخصی و کوچک از آنهایی گرفت که به هیچ مرزی پای بند نیستند 


ماجراهایی که در جریان بازی پرسپولیس- الغرافه میان فرهاد مجیدی و هواداران پرسپولیس رخ داد هنوز هم نقل محافل است و واکنشهای متفاوتی را به دنبال دارد. 

این بار در سایت گل یک گزارش تصویری از عکسهای امین محمدجمالی به همراه یادداشتی کوتاه از او پیش روی شماست. عکاس در جملاتی کوتاه احساس خود را از لحظات شکار این صحنهها بیان کرده است. شما هم میتوانید نظرات خود را بنویسید. درباره این اتفاق چه فکر میکنید. 

یادداشت عکاس:
این عکسها را دوست دارم چون معنی داره. هیچکس تو این چند روز نگفت حدود 95هزار نفر بودند که از دقیقه یک شروع کردند به خانواده فرهاد مجیدی فحش دادن. اگر به این اعتقاد نداریم که باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس هستیم اقلا این 95هزار نفر مرد که بودن. و ایشون که ایرانی بود. باید آبروش میرفت جلوی همتیمیهاش؟ کسی خودشو جای فرهاد گذاشت؟ نشون دادن عدد چهار و پوشیدن پیراهن آبی برای 90 دقیقه فحش خوردن زیاد بود؟
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست/ عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
تقدیم به فرهاد مجیدی که نمیشناسمش از نزدیک ولی دوست نداشتم اون روز جای اون باشم. امیدوارم که این جمعیت را ببخشد و خدا هم همیشه در کنارش باشد.


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 6:16 عصر ] [ bluegirl7 ]

سئوال قطری ها در درکه از فرهاد مجیدی : چرا در آزادی به خانواده ات توهین می کردند ؟ 
فرهاد مجیدی که چند نفر از همی تیمی هایش را بعد از بازی با پرسپولیس به درکه تهران برده بود ناگهان با این سئوال مواجه شد : چرا در آزادی به خانواده ات توهین می کردند ؟ 



سایت گل - فرهاد مجیدی وارد استادیوم آزادی که شد وقتی هنوز بازی آغاز نشده بود پرسپولیسی ها شدیدترین شعارهای ممکن را علیه او سر دادند . مجیدی بعد از بازی به یکی از نزدیکانش گفته بود که بیش از هر چیز نگاه هم تیمی هایم که بعضی هایشان فارسی را به خوبی می فهمند برایم آزار دهنده بود اما قطری ها در آزادی جرات نکردند این موضوع را به روی مجیدی بیاورند . بازی که تمام شد فرهاد تعداد زیادی از بچه های الغرافه را به ضیافت شامی در درکه دعوت کرد . 
اما در اواسط این مهمانی ناگهان میزبان مورد سئوالی قرار گرفت که پاسخش از سوی فرهاد فقط یک جمله بود : فراموشش کنید ، آب و هوای اینجا ( درکه ) از این حرفها مهمتر است ! 
قطری ها از او پرسیده بودند که مگر تو بازیکن تیم ملی ایران نبودی ؟ برای چه خانواده ات را مورد اهانت قرار می دادند . حتی در کلام قطری ها اعتراف تلخ تری هم وجود داشت : ما هر وقت به آزادی می آییم به برخی شعارهای ایرانیها عادت داریم اما برایمان عجیب است که ایرانیها نسبت به هموطنان خودشان هم این گونه هستند !
موخره : متاسفیم ! برای خودمان و ملتی که همیشه فرهنگ و تمدن هزار ساله اش مایه فخر و سربلندی مقابل آنها بوده است 

دیگه قطریها هم فهمیدند لنگی جماعت کیه و چیه! همه? لنگ یک طرف، خونسردی فرهاد در هنگام بوسه به پیراهن آبی، و یاد آوری چوبله یک طرف.


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 6:16 عصر ] [ bluegirl7 ]

آبیــــتــــه – کافیست هوادار استقلال تهران باشید تا در همین چند سال گذشته همه نوع خوشی و تلخی را تجربه کرده باشید.از نایب قهرمانی در هفته آخر و تقدیم جام به رقیب سنتی گرفته تا بدست آوردن جام در آخرین هفته.از بردهای پی در پی مقابل پرسپولیس و شکست در عین ناباوری در 10 دقیقه آخر.
چنین لحظاتی همیشه خاطره انگیز بوده و خواهند بود.لحظاتی که تا بحث از تیم محبوبتان میشود به یاد می آورید.اما خاطراتی هستند که نه در میدان بازی بلکه در حاشیه اتفاق می افتند و همان شیرینی و تلخی را بر جای میگذارند.
چند سال پیش استقلال تهران مقابل تیم امیر قلعه نویی که سرمربی مس کرمان بود صف آرایی کردند تا حساسیت اش به اوج برسد.استقلال تهران در کرمان به مس باخت تا قلعه نویی نتیجه ای عالی بگیرد و سر از پا نشناسد.اما چیزیکه این شکست را به کام آبیها تلخ تر کرد مشت گره کرده ژنرال سابق ارتش آبیپوش بود که به سوی هواداران میلیونی استقلال نشانه رفته بود.لحظه ای که پس از سالها یاد آوری اش خاطره ای تلخ برای استقلالیهاست.
این مشت نه تنها هواداران استقلال را ناراحت کرد,باعث خوشحالی هواداران رقیب سنتی هم شد و کار به جایی رسیده است که اگر از دوست قرمز خود از آن مشت بپرسید با لبخند استهزا آمیز از آن به عنوان یک حرکت زیبا یاد خواهد کرد !!!
حرکتی که هنوز هم یادآوری اش توسط قرمزها باعث سرافکندگی میشود.
سالها گذشتند و فرهاد مجیدی بنا به دلایلی نامعلوم از استقلال جدا شد و به الغرافه قطر پیوست.پس از ماهها دوری از بازی در ورزشگاه آزادی فرهاد هم به دیار شیرین بازگشت و مقابل قرمزها ایستاد.
مچ بند آبی بر دست فرهاد خود موید این بود که فرهاد اگر گلی بزند آتشی به رنگ آبی برپا خواهد کرد.دقیقه 72 بود که داور به اشتباه فرهاد را از میدان بازی اخراج کرد تا قرمزها از شادی در پوست خود نگنجند و فحشها را به سوی فرهاد نثار کنند.
در همین لحظات بود که فرهاد خاطره ای بیاد ماندنی برای هر هوادار استقلال رقم زد.پیراهن زرد الغرافه را از تن در آورد و رنگ آبی را به رخ 96 هزار قرمز حاضر در ورزشگاه کشید تا فریاد خشمشان بر آید.اما این پایان کار نبود.جواب فرهاد به پرسپولیسیها مشتی نبود که آنان را خوشحال و استقلالیها را سرافکنده کند.چهار انگشت خود را به سویشان گرفت تا یادآوری کند تور دروازه قرمزها بارها بدست فرهاد تیشه بر دست پاره شده.
این حرکت چنان کوبنده بود که میتوانید بعد از چند سال 4 انگشت فرهاد را به دوست قرمز خود یادآوری کنید تا ببینید رنگ چهره اش به رنگ تیم محبوبش درخواهد آمد.
به افتخار چهار انگشت که برای استقلال بود,نه مشتی که بر استقلال.
به افتخار هواداری که برای استقلال هورا میکشد,نه هواداری که بر استقلال.


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 6:16 عصر ] [ bluegirl7 ]
بازی استقلال – الاتفاق، وقتی بود که استقلالی ها بار دیگر تاریخ ساز شدند. علی پروین، که بی پرده یکی از منفور ترین کاراکترهای قرمز در بین هواداران میلیونی استقلال است، در استادیوم آزادی حاضر شد و نود دقیقه تمام توسط هواداران آبی مورد تشویق قرار گرفت. شعارهای ملی در حمایت از خلیج همیشه فارس هر چند دقیقه یک بار به گوش می رسید. اینجا پایان کار نیست. چند هفته بعد، پرسپولیسی ها در اولین بازی خانگی در رقابت های جام باشگاه های آسیا، نود دقیقه تمام علیه “استقلال” شعار دادند تا تکرار مکررات بار دیگر مهر اثبات بر تفاوت فرهنگی هواداران آبی و قرمز، کوبیده باشد! قهرمانی استقلال در جام حذفی و حضوری پر رنگ در کورس قهرمانی لیگ برتر، داغ دل پرسپولیسی ها را تازه کرده! حذف شدن در نیمه نهایی جام حذفی در برابر همین آبی ها، و آن 4 باخت پیاپی هم حکم باد روی خاکستری است که آتش در دل دارد…
شاید در ده دقیقه سه گل به ثمر رساندن برابر استقلال پر قدرت، برای پرسپولیسی ها افتخار باشد، اما سقف آرزوهای آبی ها سال ها است فراتر از شکست دادن پرسپولیس است! آن چهار برد معروف استقلال، با گل های پی در پی “فرهاد مجیدی” به نوعی استقلالی ها را اشباع کرده! آری، تیمی که دو ستاره به عنوان دو قهرمانی آسیا روی پیراهن خود دارد، حتی به طوفان چند دقیقه ای که در دقایق اضافه ی بازی نیمه نهایی جام حذفی در برابر پرسپولیس به راه انداخت، که با 3 گل هم همراه بود، ننازید!
اما… نام فرهاد مجیدی برای قرمزها تلخِ تلخ است! آنها از شماره 7 رویایی استقلالی ها دل خوشی ندارند! از آن گلِ لایی که برابر حقیقی به ثمر رساند، تا آن گل دقایق آخری که باعث شد سکوتی مرگبار نیمی از ایران را فرا بگیرد! فرهاد مجیدی، حالا با پیراهن تیمی دیگر برابر قرمزهای پایتخت قرار می گیرد. هواداران پرسپولیس، که همین چند روز پیش، در برابر چشمان میلیون ها بیننده تلویزیونی داخل و خارج از کشور، با فحاشی علیه داور مسابقه، باعث نیمه تمام ماندن مسابقه و نقره داغ شدن تیم خود شدند، اینبار به سراغ فرهاد مجیدی رفتند!
…فرهاد مجیدی با خونسردی خاصی از زمین بیرون می آید، در برابر فحاشی صد هزار هوادار پرسپولیسی سکوت می کند، پیراهن زرد تیم فعلی را در می آورد، و پیراهن آبی بر تن او نمایان می شود! اوج حرکت فرهاد مجیدی، زمانی است که با انگشتان خود عدد “4” را به رخ قرمزها می کشد! جواب دندان شکنی برای تمام بی احترامی ها و فحاشی ها! این 4 رویایی، این 4 تاریخی!
پرسپولیسی ها در این روزهای تلخ و سیاه، هم از نظر ورزشی در شرایط وحشتناکی هستند و هم از نظر فرهنگی اثبات شده اند! دیگر بیش از این نمک روی زخمشان نمی پاشیم…


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 6:16 عصر ] [ bluegirl7 ]
گوران جرکوویچ، مهاجمی که در نیم فصل جای فرهاد مجیدی جذب شد باز هم برای استقلال گل زد. این پنجمین گل گوران برای استقلال در لیگ برتر بود. عملکرد این بازیکن در بازی لیگ برتر قابل دفاع است. گوران گلهای حساسی هم برای استقلال در رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا زده است. با توجه به آمار گلزنی گوران میتوان تصور داشت که او فصل بعد هم در استقلال بماند؛ البته اگر اتفاق خاصی نیفتد.
باز هم برای استقلال گل زدی؛ این پنجمین گل تو برای استقلال در لیگ بود.
اول باید از کسی که پاس را ارسال کرد تشکر کنم. آن لحظه حمودی خوب دید که من از خط دفاع صنعت نفت فاصله گرفتم و به موقع توپ را ارسال کرد من هم معطلش نکردم و با پای راست گل زدم.
معمولا از محوطه 6 قدم گل میزنی.
آنجا تسلط بیشتری دارم. برای همین هر توپی آنجا به من میرسد گل میشود.
پس چرا همیشه آنجا نمیایستی تا احتمال گلزنیات هر لحظه وجود داشته باشد؟
به این سادگیها هم که نیست. مدافعان حریف که بیکار نیستند. آنها هم من تو من میکنند و نمیگذارند راحت به توپ ضربه بزنم.
تا حالا در آبادان بازی نکرده بودی؛ جو ورزشگاه تختی را چطور دیدی؟
آبادانیها مردم خوبی دارند. از آنها تشکر میکنم که رفتار خوبی با ما داشتند. واقعا تیمشان را از ته قلب دوست دارند. داخل زمین که بودم میدیدم با چه انگیزهای تیمشان را تشویق میکنند.
زمان برگزاری بازی ظاهرا باب میل استقلالیها نبود.
- بله، خیلی گرم بود. من تا حال در گرمای 48 درجه فوتبال بازی نکرده بودم. بعد از بازی دوست داشتم وارد یک حوض پر از یخ بشوم.
حرارت بدنم در اثر گرما و دویدن به نقطه جوش رسیده بود. واقعا بازی کردن در آبادان کار هر کسی نیست. ای کاش زمان بازی را یکی دو ساعت دیرتر میگذاشتند.
پس از اینکه تعویض شدی باید کمی خوشحال باشی؟
(… میخندد) یک کمی خوشحال بودم چون دیگر نفسم بالا نمیآمد!
از عملکردت در طول این فصل راضی هستی؟
ای کاش کمی زودتر به استقلال میآمدم. شاید اگر این اتفاق میافتاد الان در کورس آقای گلی بودم. به هرحال گذشت اما سال دیگری هم وجود دارد. سعی میکنم باز هم گل بزنم تا به عنوان یک گلزن روی من حساب کنند.
انگار دوست داری در استقلال بمانی؟
بله، دوست دارم بمانم چون اینجا راحت هستم. اما باید ببینم چه اتفاقی پس از پایان فصل میافتد.


[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 6:15 عصر ] [ bluegirl7 ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

bluegirl7
تکلیفم روشن شد خاموش می شوم شیرینم.... فرهادوار، اینبار به جای کوه دل میکنم....
امکانات وب